اعتبارماهوی قرارداد داوری
چگونگی اعتبار موافقتنامه داوری: وقتی یک قرارداد داوری منعقد میشود باید یک سری اعتبار ماهوی را داشته باشد.
بر اساس ماده 190 قانون مدنی " برای صحت هر معامله شرایط ذیل اساسی است:
- قصد طرفین و رضای آنها.
- اهلیت طرفین
- موضوع معین که مورد معامله باشد.
- مشروعیت جهت معامله "
-
قصد و رضا
یکی از شرایط اساسی صحت معاملات قصد و رضای طرفین است در داوری هم طرفین برای مراجعه به داوری باید قصد و رضایت داشته باشند. یکی از مواردی که میتواند چالش ایجاد نماید این است که طرفین قصد رضا به داوری داشتند یا نه؟ متاسفانه در خیلی از موارد در قراردادها از لفظ
میتوانند استفاده شده است. در قرارداد نوشته میشود که در صورت حدوث اختلاف طرفین میتوانند به داوری مراجعه نمایند یا ممکن است به داوری مراجعه شود در قرارداد نوشته میشود در صورت حدوث اختلاف به داوری یا مرجع قضایی مراجعه خواهد شد. سعی کنیم اگر مشاور انعقاد یک قراردادی بودیم شرط داوری بسیار خوبی بگذاریم یا کلا شرط حل و فصل اختلاف نگذاریم، واقعا چنین شرطهای مبهمی باعث میشود چندین سال پرونده با این چالش مواجه شود که آیا مرجع داوری صالح است یا دادگاه؟ ممکن است در یک شعبهای از دادگاه طرح دعوا شود و قرار عدم صلاحیت صادر کند و بگوید در اینجا از کلمه میتوانند الزام استنباط میشود و طرفین باید به داوری مراجعه کنند و در شعبه دیگری از دادگاه بگوید نه اینجا
میتوانند خصوصیت خاصی نداشته و اراده طرفین بر مراجعه به داوری بوده است وگرنه چنین شرطی را نمیگذاشتند و همین چالش ها باعث میشود که مدتها پرونده با این مشکل مواجه شود که کدام مرجع صالح به حل اختلاف است؟ عمده مشکل هم از اینجا ناشی میشود که دادگاهها در این موارد قرار صادر میکنند و قرار هم اعتبار امر مختومه ندارد و برای شعب دیگر الزام آور نیست. و قانونگذار هم نگفته است که کلیه اختلافات مربوط به آن قرارداد داوری در همان شعبه رسیدگی شود که حداقل یک قاضی ناچار شود که همیشه یک نظر واحدی ارائه دهد. بنابراین اولین شرط معتبر بودن داوری، بحث قصد و رضا است بدین معنی که طرفین باید قصد و رضایت به داوری داشته باشند.
-
اهلیت داور
دومین شرط اعتبار داوری بحث اهلیت است، طرفین باید اهلیت لازم برای اقامه دعوا داشته باشند تا بتوانند اختلاف خودشان را به داوری ارجاع دهند.
و در اینجا چند بحث مطرح میشود، به عنوان مثال آیا مدیر تصفیه شرکت ورشکسته میتواند اختلاف را به داور ارجاع کند؟ آیا قیم میتواند اختلاف مربوط به مولی علیه خود را به داور ارجاع دهد؟ آیا ولی قهری این اختیار را دارد یا خیر؟
مسئله بعدی بحث ارجاع اختلافات موضوع اصل 139 قانون اساسی است که میگوید در داوری راجع به اموال عمومی و دولتی حسب مورد به تصویب مجلس یا هیات وزیران برسد. آیا این شرط داوری مربوط به عدم اهلیت دولت است ؟ آیا دولت و کارگزاران دولتی اهلیت لازم برای ارجاع اختلاف به داوری را ندارند یا این که نه این به موضوع اختلاف می پردازد؟ ما این بحث را در بحث اعتبار بحث قابلیت داوری مطرح خواهیم کرد. اما در بحث ورشکستگی موضوع چگونه است؟ قانون میگوید دعاوی راجع به ورشکستگی قابلیت ارجاع اختلاف به داوری را ندارد آیا منظور قانونگذار این است که اصل ورشکستگی قابلیت ارجاع اختلاف به داوری را ندارد؟ یا مدیر تصفیه فرد ورشکسته هم حق ندارد به داوری مراجعه نماید؟ آیا اگر ورشکستگی شخص صادر شد قراردادهای سابق داوری از بین میرود؟ ممکن است یک دیوان داوری تشکیل شده با رضایت طرفین به مدت دوسال است به اختلاف رسیدگی میکند به چه دلیلی ما باید بگوییم اگر حکم ورشکستی صادر شد شخص ورشکسته محجور است و در نتیجه داوری از بین میرود اصل حکم ورشکستگی به لحاظ ارتباطی که با نظم عمومی دارد به لحاظ مشکلات اقتصادی که ممکن است درست کند در اکثر نظامهای حقوقی دنیا قابل ارجاع به داوری نیست. اما خیلی از نظامهای حقوقی دنیا از این سنت دیرینه خارج شدند که بگویند که اگر یک شخصی ورشکسته اعلام شد، قراردادهای سابق داوری از بین میرود. در حقوق ما به چه کیفیتی است در وضعیت فعلی آیا میتوانیم قائل به این باشیم که فقط اصل ورشکستگی قابلیت ارجاع اختلاف به داوری را ندارد یا باید بگوییم که کلیه قرارداهای سابق بر حکم ورشکستگی پس از صدور حکم باطل میشوند یا معلق میشوند و علاوه برآن مدیر تصفیه شخص ورشکسته حق مراجعه به داوری نخواهد داشت.
ماده 461 قانون تجارت:
مدیر تصفیه مکلف است از روز شروع به ماموریت اقدامات تامینه برای حفظ حقوق تاجر ورشکسته نسبت به مدیونین او به عمل آورد.
طبق این ماده وقتی حکم ورشکستگی شخصی صادر شد دیگر طلبکاران حق تعقیب انفرادی تاجر ورشکسته را ندارند. یعنی در دادگاههای دادگستری طلبکارهای تاجر نمیتوانند به طور جداگانه طرح دعوا کنند و خواسته مطالبه وجه را مطرح کنند. بلکه مکلف هستند چنین ادعایی را نزد مدیر تصفیه مطرح کنند و مدیر تصفیه یا طلب را تصدیق میکند یا رد میکند. که طبق همان مواد 461 به بعد قانون تجارت موضوع قابلیت اعتراض را خواهد داشت. پس به محض این که حکم ورشکستگی صادر شد به موجب مقررات آمره قانون تجارت طرح دعوای انفرادی طلبکارها علیه تاجر مقدور نیست. با وصف موجود بودن چنین ماده قانونی ما ناچاریم بگوییم اگر کسی طی قراردادی مطالباتی از تاجر ورشکستهای دارد و در آن قرارداد شرط ارجاع اختلاف به داوری وجود دارد، ناگزیر هست که به همان مدیر تصفیه مراجعه نماید و دیگر حق مراجعه به مرجع داوری را نخواهد داشت کما این که اگر شرط داوری نبود نمیتوانست به دادگاه داگستری مراجعه کند. تالی فاسد چگونه خودش را نشان میدهد؟ یک شخصی یا یک شرکتی ممکن است بخواهد از داوری فرار کند شما در نظر بگیرید در یک قرارداد تنظیم شده بین یک طرف ایرانی و یک طرف خارجی شرط ارجاع اختلاف به داوری وجود دارد در زمان حدوث اختلاف یکی از طرفین نمیخواهد به داوری برود. چرا؟ چون اگر رای مرجع داوری صادر شود طبق کنوانسیون نیویورک که ایران هم در سال 1380 به آن ملحق شده است در بیش از 180 کشور دنیا قابلیت اجرا را دارد. دیگر نه نیاز به اجرای مضاعف دارد نه نیاز به دستوراجرا دارد بلکه فقط در چارچوب ماده 5 کنوانسیون یکی از طرفین میتواند مانع اجرا شود. یعنی اگر یک رای داوری که در موضوعات تجاری باشد و در فرانسه صادر شود، بهتر از آرای داوری داخلی ما در ایران اجرا میشود. برای این که طرف بخواهد از این مقررات الزام آور عهدنامه فرار کند ممکن است خودش را ورشکسته اعلام نماید و با یک سری اسناد سوری خودش را بدهکار قلمداد کند و ورشکسته شود که در اینجا واقعا ضرورت اصلاح قانون وجود دارد و به نظر میرسد در جایی که مطالبات مالی نباشد و شرط داوری وجود داشته باشد صدور حکم ورشکستگی موجب بطلان قرارداد داوری نخواهد بود اما در رویه قضایی تا کنون این مسئله را نداشتیم و ضرورت اصلاح قانون در این خصوص وجود دارد و در وضعیت فعلی میتوانیم بگوییم که اکثریت رویه قضایی به این سمت و سو گرایش دارد که اگر حکم ورشکستگی صادر شد نه تنها قرادادهای گذشته از بین میرود در آینده هم مدیر تسویه حق انعقاد قراداد داوری را نخواهد داشت.
در بحث قیم موضوع چگونه است؟ سابقا یک سری قوانین وجود داشت که اگر کسی اختلافی علیه شخص صغیری داشته باشد که ولی قهری ندارد مکلف است علاوه بر قیم به طرفیت نماینده دادستان یا دادستان هم اقامه دعوا نماید اما امروزه آن مقررات را نداریم و این ابهام جدی را ایجاد کرده که اگر یک شخصی به سمت قیمومت منصوب شد آیا حق مراجعه به داوری را خواهد داشت یا نه؟ آن قوانین مربوط به امور حسبی که مکلف میکرد که نماینده دادستان حتما در دادگاه شرکت کند امروزه وجود ندارد مگر در بحث راجع به صلح و دعاوی راجع به اموال غیرمنقول مولی علیه که طبق قانون اگر صلحی انجام شود باید به تایید و تنفیذ دادستان برسد آیا در این وضعیت قیم میتواند به داوری مراجعه کند یا خیر؟
طبق بند 2 ماده 481 قانون آیین دادرسی مدنی قانون، حجر یکی از مواردی است که داوری را از بین میبرد و وقتی قانون گذار میگوید شخصی که محجور شود داوری از بین میرود. میتوانیم بگوییم که شخصی هم که محجور است حق مراجعه به داوری را نخواهد داشت. حداقل این است که در قانون این پیشبینی نشده است که قیم شخص محجور بتواند به داوری مراجعه کند، طبق قانون با صدور حجر داوری از بین میرود.
3 – معلوم و معین بودن موضوع داوری
آیا موضوع قرارداد داوری لازم است که به نحو تفصیلی برای طرفین معلوم باشد یا علم اجمالی کافی است یا خیر اصلا دو نفری که با هم رابطه کاری دارند میتوانند شرط کنند که هرگونه اختلافی که بین آنان در آینده ایجاد شد را به داوری ارجاع دهند. دو نفر همسایه یکدیگر هستند در یک آپارتمان زندگی میکنند با هم شرط میکنند که در آینده در خصوص هر موضوعی هر گونه اختلافی داشتند به داوری مراجعه شود فرض دوم حالتی که الف و ب با یکدیگر یک قراداد مشارکت در ساخت امضا میکنند و آنجا قید میکنند که هرگونه اختلاف ناشی از این قراداد به داوری ارجاع شود. یا این که لازمه موضوع اختلاف دقیقا مشخص باشد که طرفین در خصوص چه موضوعی به داوری مراجعه کنند؟ در داوری علم اجمالی کافی است در مثال اول در جایی که دو طرف هنوز هیچ گونه قراردادی با یکدیگر ندارند و صرف همجواری با یکدیگر صرف این که همسایه یکدیگر هستند نمیتوانند بگویند که هرگونه اختلافی که ایجاد شد در آینده به داوری مراجعه خواهد شد. اما اگر موضوع مشخص باشد مثل قرارداد پیمانکاری ساخت و ساز در پلاک مشخص، طرفین قید کنند که هرگونه اختلاف ناشی از این قرارداد به داوری ارجاع خواهد شد علم اجمالی برای اعتبار شرط داوری کافی است.
4 – مشروعیت قرار داوری
مطلب بعدی در خصوص مشروعیت قرارداد داورری است: بعنوان مثال اگر دو نفر با یکدیگر قراردادی راجع به قمار منعقد کنند و در ذیل آن قرارداد شرط شود که در صورت حدوث هرگونه اختلاف اعم از اعتبار، صحت، بطلان و آثار حقوقی ناشی از آن به داوری ارجاع شود این قرارداد صحیح است، اکثریت قریب به اتفاق معترض هستند به این نظر و میگویند چگونه ممکن است که داور اختیار داشته باشد. مگر جهت قرارداد نامشروع نیست؟ اختیار داوری در این موضوع را داشته باشد. آیا مشروعیت جهت قرارداد اصلی تاثیری در شرط داوری ضمن آن دارد یا خیر؟ یک زمان خود جهت شرط داوری نامشروع است که من نمی توانم واقعا نمیتوان مثالی برای آن زد که جهت قرارداد داوری نامشروع باشد.
اگر چنین مثالی وجود داشته باشد ما تردیدی در بطلان شرط یا قرارداد نداریم که اگر قرارداد اصلی راجب قمار بود آیا طرفین میتوانند ضمن آن قرارداد شرط کنند که اختلافات ناشی از این قرارداد به داوری ارجاع شود؟ منعی در ارجاع اختلاف ناشی از یک عقد باطل یک عقد نامشروع یا در جایی که جهت اصلی قرارداد باطل است به داوری وجود ندارد اما داور مکلف است قوانین آمره و قوانین مربوط به نظم عمومی را رعایت کند. اگر داور رایی صادر کرد که رای داور مبنی بر این بود که قمار را به مشروعیت میشناسد ربا را به مشروعیت میشناسد پس این رای داوری به دلیل مخالفت با بند یک ماده 489 باطل است چرا؟ چون رای داوری خلاف قواعد موجد حق است ولی همین داور ممکن است حکم صادر کند که من این قمار را مشروع نمیدانم و طرفین هر نوع وجهی را که تحصیل کردهاند مکلف هستند اعاده نمایند مگر در دادگاه مطرح میشد این اختلاف دادگاهها غیر از این رای صادر میکردند؟ پس اگر قرار بر این باشد نظارتی پیش بیاید ممیزی پیش بیاید مربوط به مرحله بعد از صدور رای خواهد بود که بحث مشروح آن را در بحث بطلان قرارداد اصلی و ارتباط آن با شرط ضمن قرارداد مطرح خواهد کرد. یکی از موضوعات بسیار چالشی در رویه قضایی بحث تسری بطلان قرارداد اصلی بر شرط داوری است.
5 – موضوعات داوری ناپذیر
- بند 1 ماده 496 دعاوی راجع به ورشکستگی(اثر حکم ورشکستگی به قراردادهای سابق).
- بند 2 ماده 496 دعاوی راجع به اصل نکاح و نسب.
- اختلافاتی که در صلاحیت مراجع خاص شبه قضائی است مانند: هیأت حل اختلاف کارگر و کارفرما و هیأت های مالیاتی و افراز و تفکیک مال غیر منقول ثبت شده و جنبه مجرمانه و کیفری عمل.
- دعاوی مربوط به اصل 139 قانون اساسی (457 قانون آ.د.م).
- دعاوی مربوط به مالکیت فکری.
- دعاوی ثلاثه (رفع مزاحمت، ممانعت از حق و تصرف عدوانی).
بحث داوری پذیری موضوع اختلاف بسیار مهم است. در خصوص قراردادهای راجع به ورشکستی صحبت کردیم راجع به اصل نکاح و نسب هم موضوع خاصی مطرح نیست و قانونگذار مکلف کرده کسی که نسبت به اصل نسب، خودش را فرزند دیگری میداند یا یک شخصی ادعای دارد که نسبتی با یک شخصی دارد مکلف است که آن را ثابت کند و در دادگاههای دادگستری توسط قضاتی که ابلاغ ویژه دارند رسیدگی شود. یا اصل نکاح یک زمان حقوق حاصل از نکاح را داریم مثل مهریه، نفقه و غیره یک زمانی خود اصل نکاح است، یکی از طرفین میگوید عقد واقع شده و طرف دیگر انکار میکند و میگوید چنین عقدی واقع نشده است و زوجیتی وجود ندارد اگر اصل این موضوع محل اختلاف باشد قانون به درستی این موضوع را قابل داوری ندانسته چرا که از موضوعات مربوط به نظم عمومی است و در تمام قوانین دنیا موضوعاتی که با نظم عمومی در ارتباط باشند قابلیت ارجاع به داروی را نخواهند داشت، جنبه کیفری موضوع اختلاف هم همین است دو نفری که با یکدیگر ادعای قمار دارند و قمار جرم است در خصوص جنبه مجرمانه نمیتوانند بروند داوری، در خیانت در امانت در خصوص جنبه مجرمانه موضوع حق مراجعه به داوری نخواهند داشت کلا هرجاییکه موضوع دارای جنبه کیفری باشد جنبه کیفری موضوع اختلاف قابل ارجاع به داوری نیست.
دو نفری که با هم خرید فروش میکنند شرط ارجاع اختلاف به داوری را در قرارداد درج میکنند و داور هم به موضوع اختلاف رسیدگی میکند و دادگاه هم مکلف به رسیدگی به اجرای این آراء هستند و دیگر راه عملی با این موضوع مواجه نشدید خیلی از آرای داوری هستند که داور میلیاردها تومان یکی از طرفین اختلاف را محکوم کرده و دادگاهها هم حتی با اعتقاد بر این که این رای در ماهیت ممکن است درست نباشد مکلف به اجرا هست که به آن خواهم پرداخت.
اختلافاتی که باز ممکن است چالشی باشد بحث هیاتهای خاص حل و فصل اختلاف است مانند کمیسیون ماده 100 شهرداری.
کمیسیون ماده 100 قانون شهرداری:
مالکین اراضی و املاک واقع در محدوده شهر یا حریم آن باید قبل از هر اقدام عمرانی یا تفکیک اراضی و شروع ساختمان از شهرداری پروانه اخذ نمایند. شهرداری میتواند از عملیات ساختمانی ساختمانهای بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه بوسیله مامورین خود اعم از آنکه ساختمان در زمین محصور یا غیر محصور واقع باشد جلو گیری نماید.
مثل هیاتهای حل و فصل اختلاف بین کارگر و کارفرما. آیا کارفرما و کارگر میتوانند توافق کنند که اختلاف حاصله بین یک رابطه کاری به داوری ارجاع شود؟ آیا شهردار منطقه یا شهرستان میتواند با آن شخصی که در واقع تخلف ساختمانی انجام داده شرط داوری در قرارداد بگذارد و بگوید موضوع ساخت و ساز غیرمجاز در مرجع داوری مطرح شود؟ یا در بحث افراز و تفکیک اموال غیرمنقول اختلاف به داوری ارجاع شود؟ همه ما میدانیم طبق قانون راجع به فروش اموال مشاعی و قوانین دیگر، تفکیک در صلاحیت مرجع ثبتی است که طبق آیین نامهها و دستورالعملهای لازمالاعتبار ثبتی و قانون مربوط به ثبت اسناد و قوانین مربوط به شهرداری ملکی را قابل افراز یا تفکیک میداند یا خیر؟ آیا دو طرف میتوانند با یکدیگر توافق کنند و داور بگوید این ملک ملک قابل تفکیک است و قابل افراز است و ما در دادگستری مکلف به اجرا شویم. به نظر میرسد موضوعاتی که در صلاحیت مراجع خاص حل و فصل اختلاف هست به لحاظ ضرورتهایی که قانونگذار در خصوص حمایت از یکی از طرفین مثلا در قانون کار به ظاهر حمایت از کارگر حالا واقع این باشد یا خیر جای بحث مفصل دارد، وضع کرده و یا جایی که مربوط به نظم عمومی و حقوق عامه است مثل کمیسیون ماده 100 شهرداری که متشکل از یک نفر از قضات دادگستری، یک نفر نماینده استانداری و یک نفر از اعضای شورای شهر است قابلیت ارجاع اختلاف به داوری را نخواهد داشت. چرا قانونگذار به موجب قانون این اختلاف را از اراده طرفین خارج و در صلاحیت یک مرجع خاص حل و فصل اختلاف گذاشته و فقط و فقط در آن مرجع باید رسیدگی شود.
در بحث دعاوی مربوط به رفع مزاحمت و ممانعت از حق و تصرف عدوانی برخی که البته تعدادشان هم خیلی کم هست با توجه به بند 5 ماده 489 قانون آیین دادرسی مدنی معتقد هستند که چون قانونگذار گفته که رای داور نمیتواند بر خلاف مدلول سند رسمی باشد بند 5 ماده 482 در دعاوی رفع تصرف عدوانی این دعاوی برخلاف سند رسمی است در نتیجه مراجعه به داوری پذیرفته نیست. چگونه این امر میتواند محقق شود؟ در دعاوی تصرف عدوانی ما دیگر با سند رسمی کاری نداریم طبق قانون آیین داردسی مدنی میگوید که سند رسمی قرینهای بر سبق تصرف است. ادعای متصرف سابق برای این که شخصی ملک آن را بعدا آمده تصرف کرده به نحو عدوان میشود تصرف عدوانی، پس در دعوای رسیدگی به دعوای تصرف عدوانی و از ارکان این دعوا سند رسمی نیست. آیا داور میتواند در خصوص این موضوع رای بدهد؟ آن چیست که قانونگذار داور را ممنوع از رسیدگی و اظهار نظر کرده است این است که رای داور برخلاف مدلول سند رسمی باشد. مفهومش چیست؟ در دعوای ابطال سند رسمی بین الف و ب در حالی که سند رسمی به نام شخص دیگری است داور بیاید رسیدگی کند. داور در این رسیدگی خودش به سند رسمی توجه نکرده اگر سند رسمی به نام الف باشد و در اختلاف بین الف و ب راجع به این سند شرط ارجاع اختلاف به داوری وجود داشته باشد و داور حکم بر صحت سند یا بطلان سند صادر کند هیچ اشکالی وجود نخواهد داشت. در دعاوی راجع به تصرف عدوانی هم داور مکلف است به عنوان یکی از قوانین موجد حق وجود سند رسمی را قرینهای بر سبق تصرف قرار دهد و در غیر این صورت رای داوری در خصوص تصرف عدوانی منع قانونی ندارد در دعاوی حقوقی هم اصل بر مراجعه به داوری است مگر این که قانون صراحتا منع کرده باشد یا این که به هر حال از مواد قانونی این استنباط دقیق انجام شود که واقعا هدف قانونگذار منع مراجعه به داوری بوده اصل بر این است که صراحتا منع شده باشد.
در خصوص مالکیت فکری یک قانون مصوب 1310 داشتیم که راجع به حق اختراع و علائم تجاری بود. این قانون در سال 1386 نقض شد اصلاح شد و قانون دیگری قانون راجع به ثبت اختراعات و طرح های صنعتی و علائم تجاری به تصویب رسید. که در این قانون چگونگی حمایت از مالکیت صنعتی پیشبینی شد.
در ماده 59 رسیدگی به اختلافات ناشی از اجرای این قانون و آیین نامه اجرایی آن در صلاحیت شعبه یا شعب خاصی از دادگاههای عمومی تهران میباشدکه حد اکثر تا 6 ماه بعد از تاریخ تصویب این قانون توسط رئیس قوه قضائیه تعیین میگردد. تصمیمات اداره مالکیت صنعتی توسط اشخاص ذینفع قابل اعتراض است و دادخواست مربوط باید ظرف دو ماه از تاریخ ابلاغ تصمیم به ذینفع و یا اطلاع او از آن، به دادگاه صالح تقدیم گردد. تجدید نظر خواهی از آرا و نحوه رسیدگی، تابع مقررات آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی است.
در این قانون پیشبینی شده که کلیه اختلافات راجع به این قانون در صلاحیت شعبه خاصی از محاکم تهران است. و یک بحث جدی هم در اکثر نظامهای حقوقی دنیا وجود دارد که آیا دعاوی مربوط به مالکیت فکری داوریپذیر هستند یا خیر؟ یک بحث اختلاف راجع به اصل حق است یعنی طرف ادعا میکند که این اختراعی که درخواست حمایت شده اختراع نیست، یا ممکن است اختلاف راجع به بقای این حق باشد طرف مدعی باشد که این حقی که برای مالکیت صنعتی بوجود آمده در طی زمان حمایتش تمام شده است. مبرهن است که دوره حمایت از اختراع مشخص است طرح هم محدود است و علائم تجاری هم که در صورت تمدید زمان ندارد یا ممکن است اختلاف راجع به قراردادهای مربوط به این حقوق باشد، یک شخصی که حق اختراع دارد امکان بهرهبرداری و استفاده از این حق را به دیگری واگذار کند، قرارداد لایسنس منعقد کند قرارداد واگذاری منعقد کند، قرارداد استفاده از علامت تجاری خودش را برای مدتی به دیگری واگذار کند یا کل حقش را و یا امکان استفاده از این حق را، واگذار کند.
در اکثر نظامهای حقوقی دنیا دعاوی راجع به اصل این حق را قابل ارجاع اختلاف به داوری نمیدانند. برخی از نظامهای حقوقی هم پذیرفتهاند. اما معتقدند که داوری فقط در بین آن دو شخص موثر است. یعنی اگر نسبت به اصل اختلاف به داور مراجعه کردند و داوری رای صادر کرد این رای داوری فقط بین آن دو نفری که به داوری مراجعه کردند موثر است. اما این موضوع در حقوق ما به چه کیفتی است؟ آیا میتوانیم اصل این حقوق را قابل داوری بدانیم؟ قانونگذار در جایی که بحث اختراع یا طرح صنعتی مطرح است و مقرر میکند که اگر این حقوق از اصل قابل حمایت نشده باشد میگوید که طرح صنعتی باطل است و اختراعی هم که ثبت شده است باطل است، از لفظ بطلان استفاده میکند و از طرف دیگر هرگونه ادعای راجع به این موارد مربوط به حقوق عمومی میشود. چگونه حقوق عمومی میشود؟ اگر یک اختراعی به لحاظ غیرقابل حمایت بودن باطل شود از انحصار خارج میشود و به آن شخص مدعی داده نمیشود. در دامنه حقوق عمومی قرار میگیرد و تمام اشخاص جامعه میتوانند از آن بهرمند شوند.
طرح صنعتی هم به همین کیفیت است. به نظر من در ماده 59 و قتی میگوید که اختلاف فقط در شعبه خاصی رسیدگی شود اختلافات راجع به اصل این حق است و از طرف دیگر قانونگذار در مقام این است که اختلافات در یک شعبه خاص رسیدگی شود در مقام بیان داوری پذیر بودن یا داوری ناپذیری موضوع نیست. در نتیجه میتوانیم از لحاظ تحلیل حقوقی قائل بر این باشیم که اختلافات به اصل و اعتبار این حقوق قابلیت ارجاع اختلاف به داوری نخواهد داشت چون ما به هر حال یک پشتوانه ای مربوط به رویکردهای جهانی هم داریم، در اکثر نظامهای حقوقی دنیا در خصوص اصل این حقوق و اعتبار آنها به داوری با دیده تردید نگاه میکنند. اما قراردادهایی راجع به این حقوق اگر الف آمد با ب قرارداد بست که به مدت 5 سال از اختراع ب استفاده کند. چه ارتباطی با حقوق عمومی پیدا میکند. یک اختلافی است کاملا در چارچوب ماده 10 قانون مدنی یک قراردادی کاملا خصوصی بین طرفین ارتباطی به حقوق عامه پیدا نمیکند.
ماده 10 قانون مدنی:
قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نمودهاند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.
پس اگر الف یا ب حاکم بشود به دیگران نه سودی میرسد نه زیانی در نتیجه میتوانیم قائل به این باشیم که اختلافات ناشی از قراردادهای واگذاری این حقوق قابلیت ارجاع به داوری دارند. البته در لایحه پیشنهادی این تفکیک را ما آوردیم که در بین اختلافات راجع به اصل این حقوق و اعتبار این حقوق با قراردادهای واگذاری آنها تفکیک قائل شود اما تا زمانی که قانون اصلاح نشده و قانون جدید رویکرد جدیدی را پیش بینی نکرده ما نمیتوانیم اصل این حقوق را قابلیت داوری بدانیم اما داوری راجع به قراردادهای واگذاری این حقوق با هیچ مانعی مواجه نخواهد بود.
سایر مقالات داوری
داوری حقوقی
اعتبار داوری
شروط داوری
شرایط داوری
اهلیت داور
قانون تجارت
موضوع داوری
مشروعیت قرار داوری
کمیسیون ماده 100
قانون شهرداری