سه بخش اصلی رای داوری
هر رای داور و هر رای دادگاه از سه قسمت تشکیل شده:
- مقدمه رای است.
- اسباب موجه و جهات و دلایلی که موجب اِقناع داور در صدور رای شده است.
- نتیجه یا هسته رای یا بخش اجرایی رای که تکلیف دعوا را از حیث قبول یا رد مشخص میکند.
اگر این فضا در قالب رای رعایت نشود، نشاندهنده این است که رای یا موجه نیست یا مدلّل نیست، پس موجه بودن و مدلّل بودن حتما مستلزم رعایت این سه تا بخش است.
نکاتی که در سه بخش رای باید رعایت بشود:
- در مقدمه رای داور حتما باید مشخصات طرفین قید شود. یعنی شخصی که شخصیت و اهلیت دارد قید شود. پس معلوم است که اگر شخصی اهلیت ندارد و دعوا را طرح کرده باشد این دعوا درست نبوده که رای صادر کنیم، به عنوان مثال اگر چنانچه فلان شعبه بانک دعوا مطرح کرد، او که شخصیت حقوقی ندارد، تا بخواهیم دعوا را بپذیریم، و اگر علیه یک شعبه بانک دعوا مطرح شد او که اهلیت و شخصیت ندارد که بخواهد از خودش دفاع کند. خارج از داوری هم، فلان شهرداری منطقه تهران علیه شهرداری منطقه دیگر دعوا مطرح میکند، مگر مناطق شهرداری شخصیت حقوقی دارند؟ به هیچ وجه، این دعوا درست نیست، یا فرض بفرمایید که ادارات کل، غرب تهران، شرق تهران، شمال تهران، اینها برای اینکه تقسیم کاری خودشان را انجام بدهند کار مردم به مشکل بر نخورد تقسیمات داخلی انجام دادند. و ما فکر میکنیم که این تقسیمات داخلی شخصیت ایجاد میکند، این اشتباه است.
- نمایندگان قانونی هم باید اسمشان در رای نوشته شود. منظور از نمایندگان قانونی؛ مدیران نیستند، روسا هم نیستند، چون بعضی وقت ها فکر میکنیم که حتماً باید اسم شرکت را که نوشتم، اسم مدیر عامل را هم باید بنویسم، هیچ ضرورتی ندارد، فایده هم ندارد، کما اینکه دوستانی که دادخواست مینویسند، چه اصراری دارند برای اینکه اگر نوشتند خواهان فلان شرکت، اسم مدیر عامل را هم بنویسند، فایدهاش چیست؟ مگر قرار است به آنها ابلاغ شود! آنها که ذیالنفع و ذیسمت در دعوا نیستند که ابلاغ باید به آنها انجام شود، و از طرف دیگر مگر آن رئیس یا مدیر همیشه رئیس و مدیر باقی میمانند؟ بنابراین نوشتن نام روسا و مدیران در متن دادخواست و متن رای هیچ ضرورتی ندارد.
- در مقدمه بعد از این که خواسته را گفتیم باید خلاصه ادعا خواهان را بگوییم، خلاصه ادعا خوانده را هم بگوییم، اگر بتوانیم نقل قول مستقیم کنیم چه بسا بهتر است، استدلالهای طرفین را هم بنویسیم، دلیل خواهان چه هست؟ دلیل خوانده چیست؟ هر اقدامی که داور انجام داده در این بند آورده شود، مواردی مثل:کارشناسی، استماع شهادت شهود، تحقیق محلی، هر آنچه که انجام داده،
آیا داور میتواند استماع شهادت شهود کند؟ داور میتواند از مراجع دولتی و عمومی استعلام بکند؟ میگوید کارشناسی، شهادت شاهد خبره، وقتی ما میتوانیم شهادت شاهد خبره را بگیریم به تَبَع اولی میتوانیم شهادت شهود را هم بگیریم آیا از مرجع دولتی میتوان استعلام کرد؟ خیر به هیچ وجه.
- ذکر اسباب موجه و جهات و دلایلی که موجب اِقناع داور در صدور رای شده است از ضروریات رای است
یعینی باید بگوییم که ادله ها چی هستند؟ دلیل مَنِ داور چیست؟ قانون هست یا نیست اصول است یا نیست عرف است یا نیست؟ اینها باید در رأی بطور کامل آورده شود. لذا اسباب موجهه موضوعی و حکمی را هم بیاوریم.
5- آوردن نتیجه یا بخش اجرایی رای نیز بخش آخر رای است که همان نتیجه و حکم داوری که در قالب اجبار و الزامات رای است. و حکم صادر میکنیم که خوانده چه بشود، خواهان چه بشود که این همان هسته رای است و بخش اجرایی که بسیار هم مهم است.
آیا رأی داور مشمول اعتبار امرمَحکوم بها است؟
آیا رأی داور مشمول این موضوع میشود راجع به اعتبار هم مَحکوم بها یا خیر به ما گفتند که حکم اعتبار هم محکوم بها میشود؟ بله میشود. بند 6 ماده 84 اگر یک حکم قطعی صادر بشود آن خواهان دیگر نمیتواند علیه آن خوانده همان خواسته را مطرح بکند، اگر مطرح کرد در پرونده دوم چه رأی صادر میشود؟ قرار رد دعوا پرونده اول حکم قطعی داریم پرونده دوم به لحاظ وحدت سبب وحدت خواهان خواسته وحدت خوانده قرار رد دعوا صادر میشود. بعد به ما گفتند تنها قراری که محکوم بها دارد قرار سقوط دعوا است. یعنی اگر در یک پرونده اولی قرار سقوط دعوا صادر بشود در پرونده دوم هم همین دعوا مطرح بشود به قاضی میگوید؛ آقای قاضی من ایراد اعتبار هم محکوم بها دارم، خب استناد شما چیست؟ این ایراد از کجا آمده؟ بند6 ماده 84. بند 6 حکم عنوان شده، این قرار سقوط دعوا میتواند یک چیز دیگری هم باشد، چی؟ میتواند گزارش اصلاحی باشد. اگر در یک پروندهای گزارش اصلاحی صادر شد، دوباره همان دعوا مطرح بشود در این پرونده دوم باز ایراد امر محکوم بها مطرح میکنید. این کار را میکنید شما؟ به هیچ وجه. ولی اگر مبنایی یاد میگرفتیم این بلا سرمان نمیآمد.
رأی داوری هم همین وضعیت را دارد. اگر داور رأی صادر بکند همین خواهان علیه همین خوانده، همین خواسته را بیاورد در دادگاه نمیتوانید بگویید آقای قاضی تو صالح نیستی، میتوانید بگویید؟
خیر، صالح است، چون داوری دیگر وجود ندارد، داوری با آن رأی داوری زوال پیدا کرده پس دادگاه صالح به رسیدگی است، اما در رسیدگی مشکلی وجود دارد، نمیتوانیم بگوییم ایراد امر محکوم بها، چرا؟
چون در بند 6 حکم دادگاه را دارد، پس با چه مبنایی دفاع بکنیم؟ و این اثر را از بین ببریم، تا منجر به صدور رأی دوم در پرونده دوم نشود.
به نظر شما اگر در حین دادرسی یکی از اسباب سقوط تعهدات اتفاق بیافتد، استرداد دعوا به طور کلی یا ابراع زمّه خوانده یا تبدیل تعهد، اقاله و یا هر چیزی دیگری که موجب سقوط تعهد میشود، قاضی باید چه رأیی صادر بکند؟
- قرار سقوط دعوا در حین دادرسی اگر سببی حادث بشود.
- اما اگر این سبب سقوط دعوا قبل از تقدیم دادخواست، اتفاق میافتاد، قاضی باید چه رأیی صادر میکرد؟ حکم بر بیحقی خواهان.
- در زمان تقدیم دادخواست او حق داشت دعوا اقامه مطرح بکند اما در نهایت حق تسلط بر آن خواسته را ندارد، اگر مَنِ قاضی بررسی بکنم این خواهان دلیل ندارد، یا خوانده دو تا شاهد آورد که قبل از تقدیم دادخواست پرداخت کرد، وفا کرد، قاضی بایستی چه رأیی صادر بکند، حکم بر بیحقی خواهان. قبل از تقدیم دادخواست اگر حق از بین رفته باشد، حکم، اما در حین دادرسی حق از بین رفته باشد، قرار سقوط دعوا.
چه نتیجهایی میخواهم بگیرم، وقتی گزارش اصلاحی در پرونده اول صادر میشود، وقتی قرار سقوط دعوا در پرونده اول صادر میشود، وقتی رأی داور در پرونده اول صادر میشود، به معنای زوال دعوا و حق است. اگر مجدداً همان دعوا مطرح بشود به جای اینکه به استناد بند 6 ماده 84 قرار رد دعوا صادر بشود، دادگاه باید حکم بر بیحقی خواهان صادر بکند و این حرف درست است.
کما این که استاد فرزانه آقای دکتر شمس در جلد سوم صفحه 576 این حرف را زده و چه به جا هم زده، حرفش درست است، این ایراد امر مختوم است نه محکوم، خیلی فرق دارد پس ما در جای خودش از واژگان به درستی استفاده بکنیم.
رای داوری
اصول رای داوری
داوری حقوقی
داوری چیست