عدم رعایت مدت داوری
از جمله موارد ابطال رای داور، عدم رعایت مدت داوری است، مدت داوری همانطور که میدانید، مدتی است که طرفین تعیین میکنند منتهی قالب موارد مدت ندارد و افراد عادی نمیدانند باید مدت بگذارند مدت در قانون قبل دو ماه بود در قانون جدید سه ماه است. اتفاقا یکی از موارد جدی ابطال رای داوری است خیلی از آرای داوری از مدت میگذرند و بعد از مدت صادر میشود این از موارد ابطال است، زمان شروع، از زمان ابلاغ به همه داوران است مستحضر هستید که با توافق قابل تمدید است. یکی از مسائلی که در دادگاه من دیدم زیاد سوال میکنند بحث تسلیم رای است که در ماده 489 آمده، در ماده 489 در بحث خارج از مدت میگوید از مواردی که رای باطل میشود، این است که رای داور پس از انقضای مدت داوری صادر و تسلیم شده باشد، میگوید نه اینکه صادر شده باشد بلکه تسلیم شده باشد یعنی چی تسلیم شده باشد، ابلاغ آن موقع هم که سوال میکردند گاهی خود ابلاغ در دادگستری یک ماه طول میکشید، ابلاغ یک ماه طول میکشید من چطور، با این مهلت کم یک ماه وقت بگذارم برای ابلاغ شما، یعنی چی میگوید رای داور پس از انقضا مدت داوری صادر و تسلیم شده باشد، من میگویم تسلیم منظور مفهوم ابلاغ نیست، یعنی مهیای برای تسلیم بوده و الا قانونگذار با کلمه ابلاغ آشنا بود میگفت صادر و ابلاغ شده باشد، اگر صادر و تسلیم شده باشد درست است، ولی تسلیم هم به مفهوم ابلاغ نیست، بگوییم رای تهیه و آمادگی برای تحویل دادن را داشته باشد، امضا شده باشد، در مهلت آماده تحویل دادن باشد، پس اگر سه روز بعد از مهلت سه ماه، به دایره ابلاغ دادگستری تحویل شده اشکال ندارد، معلوم است که سه روز قبل آماده تسلیم بوده که بلند شدند رفتند دادگستری تحویل دادند برای ابلاغ و ابلاغ تحویل دادند پس اشکالی ندارد، یا اگر بعد از ابلاغ مثلا یک ماه بعد طول کشیده ابلاغ شده رای رویش نوشته تاریخ ابلاغ ایراد ندارد ایراد در جایی است که مثلا داوران رای صادر کردند رای سه ماه بعد از انقضای مدت به طرف ابلاغ شده ولی تاریخ سه ماه و نیم قبل را دارد، خب اینجا نشان میدهد که داورها از حقشان سوء استفاده کردند، یعنی معلوم است که احتمالا رای داوری خارج از موعد صادر کردند. تاریخ مقدم زدند والا مگر ابلاغش چقدر طول کشیده، آنجا جای بحث دارد اگر تاریخ روی رای در زمان داوری است در مدت معقولی هم برایش ابلاغ شده ایرادی به نظر من ندارد، اگر زمان ابلاغ با زمان، که روی رای صادر شده است، خیلی فاصله دارد، داور باید در وقت رای بدهد، حیف هم است که آدم این همه زحمت کشیده بعد از تاریخ بدهد، و بعد هم رای ابطال شود، پس بند 4 را پیشنهاد دادم که اینطور تفسیرش کنیم، میگوید صادر و تسلیم شده باشد، اولا تسلیم را معادل ابلاغ نگیریم، تفسیر کنیم بگوییم صادر شده و تسلیم شده باشد یعنی اگر طرف آنجا باشد میگوییم این رای است بیا تحویل بگیر، آماده تسلیم باشد تهیه برای تسلیم داشته باشد ولی بعد باید ابلاغ بشود زمان ابلاغ باید به آن اضافه بشود، اگر دیدید فاصله زیاد شد، از آن قرینه استفاده کنید که معلوم است که در موعد خودش آماده تسلیم نبوده این هم یکی از مشکلاتی که در دادگاه به خاطر انشای این بند از ماده 489 مشکل ساز شده، ابلاغ لزوما منظور تسلیم دادگاه نیست. در قرارنامه داوری ابلاغ ممکن است با روش دیگری پیشنهاد شده باشد گفته باشد با پست سفارشی خب آن را هم تفسیر کنید به پست تسلیم کردند، دوم ممکن است حضوری ابلاغ شده باشد تسلیم به خود طرف، آن هم بگوید تسلیم به خود طرف، اینکه تسلیم را همه جا به معنای مختلف تفسیر کنیم به نظر من پیشنهاد بدی نیست منتهی استعمال لفظ در بیش از یک معنا لازم بیاد تسلیم تحویل به طرفین، با پست نمودن با تحویل دفتر دادگاه میگوییم همهاش یک معنای خاص میدهد شاید بشود به عنوان نظر خوب پذیرفت مشکل را هم حل کرد سه ماه واقعا زمان کوتاهی است، چون معمولا تعیین نمیکنند زمانهای کوتاه من زیاد به آن برخورد کردم که نتوانستند رای بدهند.
بحث رسیدگی ماهوی در داوری خارجی، یک الف مخالفت با قوانین موجد حق است، ببینید قوانین موجد حق یکی از مبهمترین اصطلاحات نظام حقوقی ما است، معنای لغوی موجد یعنی ایجادکننده، قوانین موجد حق یعنی قوانین ایجادکننده حق، قوانین ایجاد کننده حق به چه معنی است؟ یعنی قوانینی که حق را ایجاد میکنند یا تعریف میکنند چه فرقی میکند منظور قوانین ماهُوی در مقابل قوانین شکلی، خیر بعضی از قوانین شکلی هم مهم است، اینکه اینجا قوانین موجد حق آورده و نظم عمومی را به طور کلی در قانون آیین دادرسی مدنی در این ماده نیاورده، قوانین موجد حق منظور چیست؟ قوانین ماهُوی یا شکلی، به نظر میرسد قانون موجد حق قوانین ماهُوی باشد، ولی اولا خیلی از قوانین ماهُوی است که داور ممکن است رعایت نکند و اصلا قرار شده قاضی دخالت نکند اگر قرار شد که قوانین موجود حق به معنی وسیع کلمه بگیریم یعنی در مسائل ماهُوی همهاش باید دخالت کند، بعد خیلی از قوانین شکلی هم است که کم اهمّیّتتر از قوانین ماهُوی نیستند پس تفسیر ماهُوی نیست، منظور قوانین امری و تکمیلی است، قوانین امری و تکمیلی است، قطعا قوانین امری هستند، ولی همه قوانین امری نمیتواند باشد، نظم عمومی و قانون امری در بحث مربوط به داوری دایرهاش از بحث قضایی مضیقتر است. ، خلاصه بحث این است که قوانین موجد حق قوانین امری هستند که در این نظام قضایی از چنان اهمیتی برخوردار هستند که حتما باید رعایت بشوند، حتی، ایجاد حق هم نکند ممکن است تکلیف هم باشد، مثل قوانین ناظر بر منع ربا در نظام حقوقی ما که قوانین موجد حق نیستند، از یک امری تکلیف منع میکنند، ولی برای ما آنقدر مهم است که اگر رای داوری در واقع تجویز ربا کرد، میگوییم باید باطل بشود، اینقدر در نظام اقتصادی ما ربا مهم است که ما نمیتوانیم تصور کنیم در نظام قضایی ما، داور به ربا رای بدهد ما هم اجرایش کنیم، بگوییم رای درست است، اجرایش کنید قطعا این قوانین باید رعایت بشود پس منظور از قوانین موجد حق، قوانینی است که اینقدر برای نظام قضایی اهمیت دارد ، وقتی در امر قضا میگوییم تشریفات دادرسی را رعایت نکند، نظم عمومی به هم میریزد، معمولا قوانین امری است، پس در نظام آیین دارسی مدنی قوانین امری مهم است، ولی وقتی به داوری میرسیم اصلا این قوانین برای ما مهم نیستند، اگر تشریفات رعایت نشد مهم نیست، در داوری بینالمللی، باز تفاوت قائل میشویم، بین داوری بینالمللی که مقررش در ایران است یا خارج از کشور است و بین داوری که راجع به اموال غیر منقول ایران دارند رای میدهند مثلا راجع به کارخانهای در شیراز، یک داوری در پاریس رای داده، باز تفاوت قائل میشویم بین داوری بینالمللی که مقررش در ایران نیست ولی راجع به اسناد رسمی که در دادگاه ما تنظیم شده دارد نظر میدهد، سخت گیری ما بیشتر است، مرحله به مرحله فرق میکند، تا میرسیم به جایی که داوری بین المللی هیچ ارتباطی به اینها ندارد، باید در ایران اجرا کند، فقط باید اجرا کند، یک داوری است بین ایتالیا، بین یک شرکت ایتالیایی با یک شرکت انگلیسی، آن شرکت ایتالیایی که محکوم به رای داوری است، اموالی در ایران دارد وکیل آن شرکت انگلیسی آمده گفته، شما مگر به کنوانسیون نیویورک ملحق نشدید، بنابراین این رای داوری را باید اجرا کنید، بابت خسارت تاخیر، اینقدر باید به من ربا بدهد سود پول بدهد، نداده ما الآن رای گرفتیم میخواهیم اجرا کنیم، شما کار خلاف شرع میکنید، خب به ما چه ربطی دارد، یک شرکت ایتالیایی میخواهد ربا بدهد به شرکت انگلیسی، بابت داوری که در آی سی سی پاریس صادر شده، آمده اینجا اموال را توقیف کند، دو نفر 30 سال بدون عقد ازدواج با هم زندگی میکردند،میشود زنا، هر چه میخواهد بشود به تو ارتباط ندارد آنها در خارج زندگی میکردند به تو ارتباط دارد مگر؟ بعد خسارت معنوی میخواهد بگیرد، خب بگیرد، داور رای داده باید رای را اجرا کنید، هیچ ربطی هم به نظم عمومی ما ندارد، باید رای صادر شده اجرا شود، پولش را بده برود، تمام، خلاف مفاد سند رسمی باشد، هیچ اشکال ندارد فقط بحثی که باقی میماند الزام به تنظیم سند رسمی است آیا داوران میتوانند رای را الزام به تنظیم سند رسمی بدهند، یا حتما باید قاضی بدهد، برخلاف مفاد سند رسمی بگوید این درست است سند رسمی بنام آقای الف ولی الآن توی داوری که من استعلام کردم مال ب است، تا اینجایش اشکال ندارد، میتواند بگوید پس ثبت مکلف میشود سند رسمی را منتقل کند بنام ب، یا نمیشود، اینجا داور بر خلاف مفاد سند رسمی وقتی توافق وجود دارد رای بدهد، بگوید بله این مال ایشون است، ولی ایشون ارشاد میشود که با توجه به این رای داوری برود به دادگاه مراجعه کند الزام به تنظیم سند رسمی را از دادگاه بخواهد، من هم نظرم این بود منتهی مشکلی این است که رای داوری وقتی لازمالاجرا شد، مثلا میگوید حسن آقا مالک این ملک است، یعنی وقتی رای داوری لازمالاجرا شد مثل رای قضایی است، در حالیکه سند رسمی در کشور ما میگوید حسین آقا مالک است، اصطلاحا در دادگستریمیگویند مالکیت موازی درست شده، دو تا سند معتبر، یکی رای داوری معتبر داریم، که میگوید حسن آقا مالک است، دیگری میگوید حسین آقا مالک است، این مشکل چون سابقه قضایی داریم شاید قابل پذیرش نباشد. یک قسمت تنفیذ مبایعهنامه عادی مال قانون زمین شهری است که خود قانون زمین شهری میگفت؛ از این مبایعهنامه عادی کسی دارد بیاید تنفیذ بگیرد، بیاد ما قبول می کنیم 1000 متر معادل آن از زمینها را به او میدهیم، خیلی از این مبایعه نامههای عادی، غیر واقعی اقدام کردند و تنفیذ گرفتند، طرف یک مبایعهنامه عادی دارد میگوید ما ب را انجام //دادیم فقط شما احراز کن ما ب را انجام دادیم یک جایی به بعد رای علیه وی صادر شد گفت اصلا نمیتوانید شما رای بدهید نسبت به جاهایی که اسناد رسمی وجود دارد. چرا نمیتوانید رای بدهید؟ چون وقتی سند رسمی میگوید که این آقا مالک است، رای قاضی هم یک سند رسمی دیگراست، موضوع واحد الآن دو تا مالکیت موازی داریم فقط میتوانیم الزام به تنظیم سند رسمی بدهید. مبایعهنامه عادی که داریم الزام بدهیم که سند رسمی هم تغییر کند، نمیشود که سند رسمی باقی باشد مالکیت موازی بوجود میاد اگر داوری بگوید این مالک است، ولی سابقهی ثبتی یک چیز دیگری بگوید مشکل درست میشود. اگر بنده داور باشم و ارشاد کنم، اصلا محکومالیه ارشاد میشود که به دادگستری مراجعه کند دعوای الزام به تنظیم سند رسمی مطرح کند، اصولا رای به تنظیم سند رسمی هم اشکال ندارد منتهی حالا اینکه چقدر دادگاه تمکین کند و اجرایش کند و سند رسمی مملکت را بخواهند بر مبنای رای داور تغییر دهند بحث دیگری است.
به نظر من اشکالی ندارد، منتهی در مواردی اشکال پیش میآید که موارد غالب هم است، که ماده 46 خلاف ماده 46، 47 و 48 قانون ثبت، ماده 46 میگوید هر کجا سند رسمی دارد تمام معاملاتش را باید با سند رسمی انجام بشود، ماده 47 هم میگوید صلح نامه، مشارکت نامه و هِبه نامه هم راجب املاکی که ثبت شده بایستی با سند رسمی باشد، ماده 48 هم میگوید همهی معاملاتی که بر خلاف مادههای قبل انجام میشود در هیچ محکمه و ادارات رسمی پذیرفته نمیشود، هیچ کجا نباید بپذیریم، مردم بروند سند رسمی تنظیم کنند، استثنائی قائل شدیم، یعنی وقتی که مبایعهنامه عادی شرعا معتبر است جایی هم نمیپذیرند باید یک جایی باشد این سند عادی را تبدیل به رسمی کند، مبایعهنامه درست است، هیچ کاری هم با آن نمیتوانم بکنم، طرف هم حاضر نیست سند رسمی بزند، پس یک جایی باید باشد که رسمی کنم، یک استثنایی برای ماده48 قائل شدهایم، استثنایی است ولی در ماده نیامده، یعنی در محاکم هم سند عادی را نمیپذیریم الا برای تنظیم سند رسمی، این جایی یک ، استثنای عقلی است در خود قانون نیامده، چارهای نداشتیم استثنا قائل شدیم در مورد استثنای لبی باید به قدر متقدم یعنی جایی که بر خلاف ماده 48 قانون نظر من که اشکال ندارد که داور هم الزام به تنظیم سند رسمی رای بدهد،
بند دوم؛ استثنای رسیدگی ماهوی در داوری بین المللی است:
در قانون داوری تجاری بینالمللی، چند تا بند آمده است:
الف) رای مستند به سند جعلی، اگر سند اول جعلی باشد و بعد از صدور رای دادگاه معلوم بشود جعلی است، در قانون داوری تجاری بینالمللی گفته میشود اول از خود داوری درخواست اعاده دادرسی کند، بعد از آن هم از موارد ابطال است که میشود رفت و از دادگاه خواست که رای را ابطال کند،
ب) اگر سندی در دادرسی وجود داشته باشد که توسط طرف دعوا مکتوب شده باشد از موارد اعاده دادرسی است. پس این قانون هم باز جزء موارد ابطال آورده و میشود از داوری خواست اعاده دادرسی کند ولی اگر ابطال هم خواستید میتوانید از دادگاه بخواهید رای داوری را ابطال کند.
ج) مخالفت مفاد رای با نظم عمومی، اخلاق حسنه و مقررات امری قانون داوری تجاری بینالمللی، نظم عمومی قبلا بیان شد، در داوری تجاری بینالمللی نظم عمومی خیلی کم رنگتر میشود. اخلاق حسنه در خود غرب هم تغییر کرده است، در نظام ما که من خودم خیلی بیفایده می دانمچون اخلاق حسنه با وجود نظام مذهبی ما در اخلاق حسنه اینقدر سخت گیری میکنیم که، مرزها خیلی عقب رفته، اخلاق حسنه یعنی چی؟ یک مورد پیدا کنید که خلاف اخلاق حسنه باشد ما قبلا در شرع مقدس اسلام جلویش را نگرفته باشیم.
مخالفت رای صادره در خصوص اموال غیر منقول واقع در ایران با قوانین امری کشور، اگر راجع به اموال غیر منقول در ایران است رای که در داوری بینالمللی صادر میشود نباید خلاف قوانین امری ما باشد ما سخت گیری میکنیم ولی اگر راجع به اموال منقول نباشد اشکالی ندارد. اگر مفاد راجع به اموال غیر منقول هم باشد با مفاد اسناد رسمی هم نباید در تعارض باشد، مگر اینکه حق سازش برای داور وجود داشته باشد که در این صورت در قانون داوری تجاری بینالمللی تصریح کرده خلاف مفاد اسناد رسمی باشد اشکال ندارد.
مبحث دوم: آیین رسیدگی به رای، اعتراض به رای داور
در آیین رسیدگی به رای اعتراض به رای داور دو بحث مطرح شد. یکی بحث بطلان، یکی بحث ابطال، در قانون آیین دادرسی مدنی، اصلا چنین تفاوتی قائل نمیشوند که هر دو تا را به کار میبرند گاهی کلمه بطلان گاهی کلمه ابطال، منتهی یک چیز مد نظرش است، و در قانون داوری تجاری بینالمللی دو تا ماده داریم، یکی راجع به بطلان است یکی راجع به ابطال است، ماده 34 قانون داوری تجاری بینالمللی راجب بطلان است، بطلان اصلا رای نمیخواهد میگوید در موارد زیر رای داور اساسا باطل و غیر قابل اجرا است، اصلا نمیخواهد که شما از دادگاه رای بگیرید.
ماده 34: در موارد زیر رای داور اساساً باطل و غیرقابل اجراست:
- در صورتیکه موضوع اصلی اختلاف به موجب قوانین ایران قابل حل و فصل از طریق داوری نباشد.
دعاوی راجع به اموال دولتی، مصوبه مجلس لازم دارد مصوبه مجلس نگرفتند، رای داوری گرفتند اصلا قابل اجرا نیست، ابطال نمیخواهد.
- در صورتیکه مفاد رای، مخالف با نظم عمومی یا اخلاق حسنه یک کشور و یا قواعد آمره این قانون باشد،( یعنی قانون داوری تجاری بین المللی).
- رای داوری صادره در خصوص اموال غیر منقول واقع در ایران با قوانین امره جمهوری اسلامی ایران و یا با مفاد اسناد رسمی معتبر معارض باشد، مگر آنکه در مورد اخیر داور حق سازش داشته باشد.
در این سه مورد باطل است اصلا، نیازی به ابطال توسط دادگاه ندارد، هر کس اجرایش کند میگوییم باطل است، درخواست ابطال رای نمیخواهد در موارد متعددی که در ماده 33 آمده، گفته شده؛ باید از دادگاه ابطال آن را بخواهید، سه ماه از تاریخ ابطال رای داور میتوانید ابطالش را از طریق دادگاه بخواهید، در قانون داوری داخلی هم به نظر من بطلان وجود دارد قانون هم تصریح نکرده، مواردی زیادی وجود دارد که اگر به بطلان معتقد نباشیم ما واقعا نمیدانیم چکار باید بکنیم.
به طور مثال ما رای داوری داشتیم یک کارخانه ای با هم اختلاف داشتند، کارخانه توی شهر تهران آمده بوده که افرازش ممکن نبوده از این داورهای بازاری، داور رای داده زمین را نصف کنند، این نصف مال سند جداگانه بگیرند، این وسط هم یک دیوار مشترک بکشید، طرف به رای داوری اعتراض کرده، کسی که قبول نداشته، دادگاه گفته اعتراض خارج از موعد است رد کرده، رای داوری، قطعی شده خب گفته حالا اجرایش کنید، گفته من نمیتوانم اجرایش کنم ثبت میگوید اصلا نمیشود تفکیک کرد، اینجا تفکیک ممنوع است، خواهان میگوید نجاتم بدهید، محکوم علیه به دادگاه مراجعه میکند که من بدبخت را نجات بدهید، یا اجرا کنید یا باطلش کنید، دادگاه میگفت نه میشود اجراش کرد نه میشود باطلش کرد، هیچ کاری نمیشود کرد، چون دادخواست خارج از موعد بوده رد شده این رای هم قابل اجرا نیست، این کارخانه وسط مانده، یک کارش بکنید، بعضی از وقتها بعضی از آرا را باید گفت باطل است، رای که صادر شده خلاف قوانین امری شرعی است، نظام شرعی ما میگوید نمیشود تفکیک کرد، این اساسا باطل است این در اجرای احکام باید اداره بشود که اساسا این رای باطل است، اصلا این رای را نمیشود اجرا کرد، پس رای که خلاف قوانین امری است خلاف اسناد رسمی معتبر است، در داوری داخلی بعضی از این موارد را باید معتقد به بطلان باشیم، یعنی اینکه اگر برای اجرای رای داور آمد، بگویید اصلا قابل اجرا نیست اگر داوری رای بینالمللی است خارج از ایران صادر شده برای شناسایی رای داخل ایران آمد دادگاه ما اصلا این را به رسمیت نمیشناسد، نیاز به ابطال هم ندارد، الآن میخواهد در ایران اجرا بشود، اگر مرجع رسیدگی به بطلانش هم دادگاه ایران نباشد، اصلا دادگاه خارجی باشد، رای خلاف نظم عمومی ما است، ما اصلا اجرایش نمیکنیم، ما این را به رسمیت نمیشناسیم، میشود بطلان، در قانون داوری تجاری بینالمللی پیشبینی شده به نظر در داوری داخلی هم قابل دفاع است، مواردی است که کلاً باطل است و نیاز به ابطال ندارد، مانع شناسایی رای داور میشود، در آیین رسیدگی برای دعوای ابطال رای داور، تنظیم دادخواست لازم نیست. متاسفانه با اینکه دعوای خیلی مهمی است در جاهای مختلف ماده 490، 492، صحبت از درخواست کرده، درخواست ابطال، روی برگ عادی هم شما بنویسید، روی فرم هم ننویسید اشکالی ندارد، دادگاه باید بپذیرد، در عمل دفاتر خدمات قضایی خیلی چیزها را نمیپذیرند، اعتقاد من هم این است که دعوا، دعوای مهمی است حتما تمبر و فرم مخصوص باشد که ادله و جاهای خودش همیشه روشن باشد ولی متاسفانه در این زمینه هم نظریه قضایی داشتیم و هم مواد مختلف آیین دادرسی مدنی نشان میدهد که درخواست است، دادخواست نیست، هیچ کجا قانون صحبت از دادخواست نکرده ماده 490و 492 روشن صحبت از درخواست کرده، هزینه دادرسی سابقاً اختلاف نظر بود، الآن که خوب معلوم است، دادگستری هر کجا اختلاف نظر بوده دعوا را مالی حساب کرده، کلاً دعوا مالی حساب میشود، مگر اینکه موضوع داوری واقعا خود موضوع داوری غیر مالی باشد، و الا اگر موضوع داوری مالی باشد، ابطال رای داور را الآن مالی حساب میکنند بر اساس محکومً به، داور هزینه تعیین میکنند، مهلت طرح دعوا ماده 490 بیست روز و برای کسانی که خارج از کشور هستند دو ماه، یک نظام آشفتهای پیشبینی کرده، اگرعذر موجه اضافه کنیم، اضافه میشود به آن بیست روز و دو ماه، (فوت بستگانش) این مواردی که در رابطه با واخواهی است آن هم در ماده 490 پذیرفتهاند، پسبیست روز و دو ماه در مورد موجه هم قابل تمدید است در بحث داوری تجاری بینالمللی سه ماه است، از اول سه ماه پیشبینی کرده اگر خارج از مهلت تقاضا بدهید دادگاه قرار رد دادخواست صادر میکند، دادگاه، خارج از موعد دادگاه قرار رد صادر میکند، و این قرار قطعی است. اینجا خارج از مهلت دادگاه قرار است رد صادر بکند قرار هم قطعی است، منتهی قانون گفته قرار هم قطعی است، قانون میگوید قرار رد داخواست قطعی است، به نظرم باید قرار قابل تجدید نظر باشد، مرجع صالح جهت رسیدگی دعوا در ماده 490 میگوید دادگاهی که ارجاع کرده به داوری اگر دادگاه اجرا کرده دادگاه اجرا کننده داوری، به اعتراض هم رسیدگی میکند، اگر دادگاه اجرا نکرده باشد، کدام دادگاه صلاحیت دارد به اعتراض رسیدگی کند؟ دادگاهی که اگر داوری وجود نمیداشت صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را داشت، در داوری تجاری بینالمللی، چون داوری مهم است، قانون گفته اگر مقر داوری در ایران است، دادگاه عمومی مرکز استان مقر داوری باشد، در هر شهری است آن شهر را رها کنیم بیاییم مرکز استان، اگر هنوز هم مقر داوری در ایران مشخص نشده باشد، یا در ایران نباشد، فقط دادگاه عمومی تهران.
سایر مقالات داوری
آیین دادرسی
رسیدگی به رای
رای داور
حقوق داوری
اعتراض به رای داور
آیین دادرسی مدنی
داور